تدریس لهجه عراقی، مکالمه عربی فصیح، حوار مفتوح و صرف و نحو
استاد امین تیموری موبایل: 09365544696 ایمیل: abooeshagh.arabic@gmail.com مدرس لهجه عراقی و مکالمه عربی فصیح مدرس دوره های حوار مفتوح مدرس صرف و نحو تدریس خصوصی در استان تهران و البرز تدریس مجازی مکالمه عربی برای همه فارسی زبانان جهان *چندین سال سابقه در عرصه مکالمه عربی*
در طول تدریس در مناطق مختلف تهران، به دنبال فروشگاهی برای معرفی به زبانآموزان بودم تا بتوانند با سهولت به تمام منابع آموزشی و کمک آموزشی زبان عربی در حیطه مکالمه و صرف و نحو و ترجمه دست یابند.
بعد از تحقیق فراوان به فروشگاه «کتب عربی» دست یافتم.
در این فروشگاه تمام منابع موجود در ایران پیرامون زبان عربی را خواهید یافت.
محتوای کمک آموزشی میتواند شما را سریعتر به قلههای مکالمه عربی برساند. شما با مشاهده تمام شخصیتهای مثبت و منفی در هر محتوا احساسات درونی خود را درگیر تصور و تصدیق موقعیت های زبانی میکنید و با تصور اینکه «اگر من در این موقعیت بودم چه جمله ای به کار میبردم؟» حافظه کوتاه مدت و به تبع آن حافظه بلند مدت شما با محتوای آموزشی موسسه یا مدرس زبان به همپوشانی سریعتر خواهد رسید.
گاهی اوقات لازم است که به دور از هر گونه کلیشه به مکالمه عربی بپردازید و خودتان را به دور از منابع آموزشی تست کنید. کلاس حوار مفتوح با چارچوب بحث آزاد این قابلیت را برای شما فراهم میکند.
کلاس های مجازی با تمام چالش هایی که دارند قابلیت های زیادی برای یادگیری و یادآوری دارند. برای ارائه یک الگوی مناسب روش تدریس در زیر نمونه ای از تدریس امین تیموری در کلاس مقدماتی مکالمه عربی در معهدالضاد درج شده است.
معهدالضاد نخستین مرکز آموزش تخصصی زبان عربی در ایران
“مَعهَدُالضّاد“نخستین و تنها کانون اختصاصى-تخصصى و جامع نشر و آموزش زبان عربى کاربردى با کتب تألیفی و متد ابتکاری و انحصارى در کشور است. زبان عربی در این مرکز در سه شاخه مکالمه (فصیح و لهجه های عراقی، خلیجی، لبنانی و…)، قواعد (صرف و نحو)، و ترجمه (فارسی به عربی و بالعکس) از سطوح مقدماتی (عمومی) تا پیشرفته (تخصصی) و کنکور از دبیرستان تا دکتری آموزش داده مى شود. [“معهد“ به معنای کانونِ آموزش و “ضاد“ نام دیگر زبان عربی است.]
یحکى أنّ خمسة ضفادع کانت تجلس جمیعها فوق ورقة زنبق کبیرة، إلاّ أن قرّر أحدها القفز فی الماء. کم ضفدعًا بقی على الزنبقة؟ إن کانت إجابتک هی "أربعة"، فأنت بلا شکّ ماهر فی الریاضیات...لکن، هدفُ هذه القصّة لیس إعطاءک درسٍ فی الحساب. وإنّما درس فی الحیاة! الجواب الصحیح هو "خمسة"، الضفدع "قرّر" القفز، ولم یقفز بعدُ فی الحقیقة. کذلک الحیاة، فهی لیست ریاضة تأخذ دور المتفرّج فیها، وإنّما تحتاج منک إلى بذل الجهد والمثابرة، کما أنّک لا تملک الخیار فی اللعب أو لا...أنت جزءٌ من اللعبة منذ یومک الأول على هذه البسیطة.
العبرة المستفادة من هذه القصة: رحلتک للنجاح أو لتحقیق أهدافک فی الحیاة تبدأ بخطوة….خطوة حقیقیة وفعلیّة، ولیس بقرار لاتخاذ هذه الخطوة. کفاک تفکیرًا، فقد حان الوقت للتنفیذ!
یحکى أنّه عاش فی أحد الأیام وردة جمیلة فی وسط صحراء قاحلة. کانت الوردة فخورة بنفسها کثیرًا ومغترّة بجمالها، لکنّ أمرًا وحیدًا کان یزعجها، ألا وهو وجود صبّارة قبیحة بجانبها. فی کلّ یومٍ کانت الوردة تشتم الصبّارة وتعایرها بقبحها وبشاعة مظهرها. فی حین لم تنبس الصبارة ببنت شفة، وکانت تلتزم الصمت والهدوء. حاولت النباتات الأخرى تقدیم النصح للوردة وإعادتها إلى صوابها لکن بلا جدوى. وهکذا حتى حلّ الصیف واشتدّت الحرارة والجفاف. فبدأت الوردة تذبل وجفّت أوراقها وفقدت ألوانها الزاهیة النضرة. نظرت الوردة إلى جارتها الصبّارة، ورأت حینها طائرًا یدنو منها ویدسّ منقاره فیها لیشرب بعضًا من الماء المخزّن فیها. وعلى الرغم من خجلها الشدید من نفسها، طلبت الوردة من الصبارة أن تعطیها بعض الماء لتروی عطشها، فوافقت الصبّارة فی الحال، وساعدت جارتها على الصمود والنجاة فی هذا الحرّ والجفاف الشدیدین.
العبرة المستفادة من القصة: إیّاک والحکم على الآخرین من مظهرهم، فأنت لا تدری متى قد تحتاج لعونِهم.
عاش فی أحد الأیام مزارع کسول لم یکن یحبّ العمل فی الحقول ولا یستمتع به. حیث کان یقضی أیّامه مستلقیًا تحت ظلّ شجرة کبیرة. فی أحد الأیام وبینما کان مسترخیًا تحت الشجرة، رأى ثعلبًا یطارد أرنبًا. وفجأة سمع صوت اصطدام قوّی. لقد اصطدم الأرنب بجذع الشجرة ومات فی حینها. أخذا لمزارع فی الحال الأرنب المیّت، تارکًا الثعلب مغتاضًا، وذهب إلى منزله، فذبح الأرنب وأعدّ منه عشاءً لذیذًا، وباع فروه فی السیق فی الیوم التالی. فکّرفی حینها مع نفسه: "لو استطعتُ الحصول على أرنب هکذا کلّ یوم، فلن أضطرّ للعمل مجدّدًا فی الحقل." وهکذا، ذهب المزارع فی الیوم التالی إلى نفس الشجرة واستلقى تحتها منتظرًا ارتطام أرنبٍ آخر بها. خلال یومه رأى عدّة أرانب بالفعل، لکنّ أیًّا منها لم یرتطم بأیّ شجرة، بالفعل ما حدث معه فی الیوم السابقة کان صدفة نادرة الحدوث حقًا. لکنه فکّر قائلاً: "أوه لا بأس، لا زال أمامی فرصة أخرى غدًا!" واستمرّ الأمر على هذا النحو لعدّة أیام وأسابیع وأشهر، فأهمل بذلک حقله، وبقی مستلقیًا بانتظار انتحار الأرنب. ممّا أدى إلى نموّ الأعشاب الضارّة فی الحقل وفساد المحاصیل، وتضوّر المزارع جوعًا فی نهایة المطاف، لأنه لم یجد ما یأکله، ولم یتمکّن من اصطیاد أیّ أرنب. العبرة المستفادة من القصة: لا تضیّع وقتک فی انتظار الفرص الجیدة أن تطرق بابک دون أن تفعل شیئًا. لا تسلّم حیاتک للحظ دون أن تعمل بجدّ لتحقیق النجاح.