شعر الحبّ من عبدالقادر مکاریا
امین تیموری | چهارشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۲۶ ق.ظ
عبدالقادر مکاریا
مذ أحببتک..
صار العالمُ أجملَ ممّا کان!
الوردُ ینام على کتفی!
والشّمس تدور على کفّی!
و اللیلُ، جداول من ألحان !
——————–
از آن دم که دوستت داشتم..
جهان، از آنچه بود، زیباتر شد!
گلها روی شانههایم به خواب میروند!
خورشید بر کف دستانم میچرخد!
و شب، جویبارهایی از نواهاست!
عبدالقادر مکاریا (شاعر الجزایری)
- ۰۰/۰۴/۰۲