آموزش لهجه عراقی و مکالمه عربی فصیح

تدریس لهجه عراقی، مکالمه عربی فصیح، حوار مفتوح و صرف و نحو

آموزش لهجه عراقی و مکالمه عربی فصیح

تدریس لهجه عراقی، مکالمه عربی فصیح، حوار مفتوح و صرف و نحو

آموزش لهجه عراقی و مکالمه عربی فصیح

استاد امین تیموری
موبایل: 09365544696
ایمیل: abooeshagh.arabic@gmail.com
مدرس لهجه عراقی و مکالمه عربی فصیح
مدرس دوره های حوار مفتوح
مدرس صرف و نحو
تدریس خصوصی در استان تهران و البرز
تدریس مجازی مکالمه عربی برای همه فارسی زبانان جهان
*چندین سال سابقه در عرصه مکالمه عربی*

نویسندگان
آخرین نظرات

زبان عربی را یاد می‌گیرید یا ادبیات عربی را؟

امین تیموری | شنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۳، ۱۱:۳۵ ب.ظ

ارتباط زبان عربی و ادبیات عربی

بر اساس پایان نامه استاد امین تیموری

منبع: تیموری، امین، آسیب شناسی یادگیری مکالمه عربی فصیح، پایان نامه دوره کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عربی، تهران، دانشگاه پیام نور تهران جنوب، 1398

زبان مفهومی تک­‌ساحتی نیست و افزون بر نقش ارتباطی، دارای جنبه های هنری و عاطفی نیز هست که درک بهتر جنبه های مختلف زبان، ما را در تحقیق و بررسی میزان آن یاری می‌­رساند.

اگر زبان آموزی بعد از گذراندن کامل سطوح زبان عربی، در درک اشعار عربی و یا در ارتباط ذهنی با داستان های ادبی معاصر عاجز باشد نباید این ناتوانی او را در درجه نخست با موانع آموزشی او مرتبط دانست بلکه باید علت عجز او را در تفاوت میان مقوله زبان و مقوله ادبیات جستجو کرد.

برای درک بهتر این موضوع لازم است به یکی از آثار ادبی معاصر اشاره کنیم که نمی توان فقط با رویکرد زبانی و بدون در نظر گرفتن فضای ادبیات این اثر را در مهارت های چهارگانه زبانی تجزیه و تحلیل کرد. متن ذیل از یکی از کتاب های آموزش مکالمه عربی به نام «العربیة بین یدیک» آورده شده است که نویسنده این متن با گره زدن عقل و عواطف انسانی به عرصه ادبیات روی آورده است.

ما العالم إلا بحر زاخر، وما الناس إلا أسماکه المائجة فیه، وما ریب المنون إلا صیاد یحمل شبکته کل یوم ویلقیها فی ذلک البحر فتمسک ما تمسک، وتترک ما تترک، وما ینجو من شبکته الیوم لا ینجو منها غدا، فکیف أغتبط بما لا أملک، أو أعتمد علی غیر معتمد، إذا أنا أضل الناس عقلا وأضعفهم إیمانا!

قال المحدث:  فأکبرت الرجل فی نفسی کل الإکبار وأعجبت بصفاء ذهنه وذکاء قلبه وحسدته على قناعته واقتناعه بسعادة نفسه و قلت له: یا شیخ إن الناس جمیعا یبکون على السعادة ویفتشون عنها فلا یجدونها فاستقر رأیهم على أن الشقاء لازم من لوازم الحیاة لا ینفک عنها، فکیف تعد العالم سعیدا وما هو إلا فی شقاء؟

قال: لا یا سیدی، إن الإنسان سعید بفطرته وإنما هو الذی یجلب بنفسه الشقاء إلى نفسه، یشتد طمعه فی المال فیتعذّرعلیه مطمعه فیطول بکاؤه وعناؤه، ویعتقد أن بلوغ الآمال فی هذه الحیاة حق من حقوقه فإذا أخطأ سهمه والتوى علیه غرضه أنَّ وشکى شکوی المظلوم من الظالم، ویبالغ فی حسن ظنه بالأیام فإذا غدرت به فی محبوب لدیه من مال أو ولد فاجأه من ذلک ما لم یکن یقدّر وقوعه، فناله من الهم والألم ما لم یکن لیناله لو خبر الدهر وقتل الأیام علما وتجربة وعرف أن جمیع ما فی ید الإنسان عاریة مستردة، وودیعة موقوتة، وأن هذا الامتلاک الذی یزعمه الناس لأنفسهم خدعة من خدع النفوس الضعیفة ووهم من أوهامها (الفوزان، 1424، ج3: 347)

نویسنده در این متن با استفاده از نکات ادبی برای واژگان، نظام و فضای جدیدی خلق می کند و در کنار ضرب آهنگ ها، احساسات خود را در بطن واژگان می گنجاند به طوری که بار معنایی واژه از فضای ذهنی مجرد عبور کرده و در مسیر واژگان متناسب، صحنه جدیدی را به تصویر می­کشد.

 اگر زبان­آموز بخواهد متن فوق را به طور کامل درک کند و در گفتگوهای روزمره از کلمات آن به صورت فی البداهه بهره ببرد باید از دایره زبان گذر کرده و به عرصه ادبیات داخل شود.

در ابتدای متن از اسلوب «ما .... الّا» سه بار استفاده شده که ضرب آهنگ زیبایی به متن داده است و همچنین در عبارت «فتمسک ما تمسک، وتترک ما تترک» یک ضرب آهنگ خاصی مشاهده می شود لذا باید زبان آموز بداند گویندگان اصلی این زبان در گفتگوهای روزمره از این جنس کلام استفاده نمی کنند.در عبارت «بصفاء ذهنه وذکاء قلبه» در حقیقت ذکاء برای ذهن است و صفاء برای قلب است ولی نویسنده با استفاده از اسلوب بلاغی «تراسل الحواس» مکان آنها را تغییر داده است لذا زبان آموز بدون در نظر گرفتن این نکات در درک متن با مشکل مواجه خواهد شد.

نویسنده در عبارت «قتل الأیام علما وتجربة» با تمسک به فرهنگ عربی از معنای اولیه واژگان گذر کرده و در قالب یک ضرب المثل به معانی ثانویه رسیده است لذا با در نظر گرفتن نکات فوق در آموزش زبان باید بدانیم کدام قسمت از زبان را بیاموزیم تا در روابط میان زبان و ادبیات دچار سردرگمی نشویم.

دکتر آذری در راستای آموزش زبان های خارجی با اشاره به روابط زبان و ادبیات چنین می‌گوید: «روش شناسی نوین آموزش زبان های زنده که از دست آوردهای پژوهش های زبان شناسی سود می جوید به ناچار نمی تواند از پاسخ دادن به این سؤال که باید کدام نوع از زبان را آموزش داده، طفره رود زیرا پرواضح است که آموزش همه یک زبان هیچ گاه مقدور نیست و لذا باید در آن گزینش هایی صورت پذیرد. تمایز میان زبان شفاهی (مخصوصاً زبان گفتاری یا محاوره) و زبان نوشتاری موجب طرح این مشکل می شود که باید برای آموزش زبان ادبی شفاهی نیز جایی را که در خور آن است در نظر گرفت. طرح همزمان این مسئله مشکل تنگاتنگ روابط میان زبان و ادبیات را به پیش می کشد. زبان عملاً نقش دو گانه ای به عهده دارد. زبان، هم وسیله برقراری ارتباط میان افراد یک جامعه است و هم در معنی وسیع کلمه تجلی گاه یا تکیه گاه فرهنگ آن جامعه می باشد. در میان جلوه ها و پدیده های گوناگون همان زبان،  شامل «بیان ادبی» یا ادبیات شفاهی و مکتوب نیز می گردد» (آذری نجف آباد، 46:1362).

وقتی یک نمونه زبانی را با یک نمونه ادبی مقایسه می کنیم، درمی یابیم که علی رغم شباهت هایی که به هم دارند، در دو مسیر جداگانه قرار دارند به عنوان مثال جنس داستان های ادبی در کتاب «النظرات» با گفتگوهای روزمره یک عرب زبان بسیار متفاوت است و یا اشعار حافظ با گپ و گفت دو پیرمرد شیرازی تفاوت های بسیاری دارد.

با نگاهی دقیق تر درمی­یابیم که زبان و ادبیات هر دو پدیده های نظام مند هستند ولی نوع نظام در هر یک متفاوت است. (فولادی، 150:1378) ادیب برای خلق آثار ادبی متوسل به ماده زبانی می شود ولی بعد از آراسته کردن الفاظ و عبارات، مفاهیم ذهنی خود را به طور هنرمندانه ای با روان و تخیل مخاطب گره می زند.

آقای داوری اردکانی در مقاله خود به نام زبان و ادبیات به خوبی به این موضوع اشاره می کند و می نویسد: «مشهور این هست که زبان، زبان تفهیم و تفاهم است و در ادبیات و شعر همان زبان عمومی است که آراسته و فاخر می شود. به عبارت دیگر الفاظ و کلمات برای دلالت بر معانی وضع شده و اهل شعر و ادب گاهی الفاظ را در معانی مجازی به کار می برند» (داوری اردکانی،6:1380). از طرفی زبان پدیده ای است که در تمام مهارت های چهارگانه زبانی جریان دارد و در همه جا و با همه کس هست ولی ادبیات به این اندازه عمومیت ندارد و گستره کمتری را دربرمی گیرد.

از سوی دیگر هر اثر ادبی، اثری زبانی نیز هست ولی ممکن است بعضی از آثار زبانی اثر ادبی نباشند چون که زبان مفهوم تک ساحتی نیست و علاوه بر نقش ارتباطی بین متکلم و مخاطب و نقش تفکر دارای جنبه های عاطفی و تجربه های احساسی نیز هست و لذا همان طور که اشاره شد با رویکرد علم منطق رابطه ادبیات و زبان، رابطه عموم وخصوص مطلق خواهد بود. به بیان بهتر اشتراک ازیک سو در تمام مصادیق ادبیات هست و از سویی دیگر در بعضی از مصادیق زبان وجود دارد. شکل (2-4) به زیبایی هر چه تمام این رابطه بصری را نشان می­دهد. 

 ارتباط زبان و ادبیات

(شکل 2-4)- رابطه عموم خصوص مطلق بین زبان و ادبیات

با نگاهی ژرف، شکافی دیگر در مسیر زبان و ادبیات آشکار می شود و آن این است که در زبان، منطبق بودن مفاهیم بر واقعیت در اولویت است و عبارات محتمل صدق و کذب است ولی ادبیات معکوس این قضیه است. جمله مثل واری که مورد قبول همگان است که می گوید: «أحسن الشعر اکذبه» شاعر را چنان به فضای مجاز می کشاند که روان مخاطب بعد از خواندن اثر ادبی شاعر، از دنیای واقعیت فاصله فراوانی می گیرد و بر عرصه خیال کشیده می شود. لذا «زبان از نیروی تقلید انسان مایه می گیرد، اما ادبیات از نیروی خلاقیت انسان؛ ثانیاً در زبان شرط منطبق بودن بر واقعیت وجود دارد، اما در ادبیات نه، ثالثاً زبان ذاتاً محتمل صدق و کذب است اما ادبیات چنین نیست.» (فولادی، 153:1379) ادبیات، زبان را از بین نمی برد بلکه زبانِ خود را پنهان می کند و این یکی از خاصیت های هنر است که واقعیت را در لفافه و مجاز پنهان می کند و پنهان شدن زبان در اثر ادبی باعث می شود که ادبیات ترجمه ناپذیر باشد. زیرا ترجمه، یک متن را از یک زبان به زبان دیگر برمی گرداند ولی اثر ادبی اصولاً از مقوله زبان نیست که ترجمه شود. البته باز می بینیم که آثار ادبی به هر حال ترجمه شده اند ولی این ترجمه ها به هیچ وجه ارزش اثر اصلی را نخواهند داشت و آن را به شدت تقلیل خواهند داد (همان، 58:1379). 

یکی از دلایل مخالفت با ترجمه قرآن به زبان های مختلف جنس کلام وحی است که به عنوان یک اثر ادبی، زبان خود را در بسیاری از آیات به لفّافه کشانده است و در صورت ترجمه، بار معنایی آیات تنزل می‌یابد «این امر درباره زبان عربی که جامعیت و پیچیدگی ساختاری و بلاغی بیشتری دارد اهمیت دوچندان یافته است.» (نظری و همکاران، 1394: 145) از پیامبر اکرم (ص) روایت شده «یُبَیِّنُ الألسُنَ و لا تُبَیِّنُهُ الألسُنُ» یعنی زبان عربی گویایی دیگر زبان ها را دارد ولی آنها گویایی زبان عربی را ندارند. (نظری و همکاران، 1394 : 145)

برای نمونه به سوره عادیات اشاره می کنیم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌

به نام خداوند رحمتگر مهربان‏

وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحاً (1)

سوگند به مادیانهایى که با همهمه تازانند و با سمّ [ هاى ] خود از سنگ آتش مى‏جهانند !

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحاً (2)

و برق [ از سنگ ] همى جهانند ،

فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحاً (3)

و صبحگاهان هجوم آرند ،

فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (4)

و با آن [ یورش ] ، گَردى برانگیزند ،

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (5)

و بدان [ هجوم ] ، در دل گروهى درآیند ،

إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ (6)

که انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است ،

وَ إِنَّهُ عَلَى ذٰلِکَ لَشَهِیدٌ (7)

و او خود بر این [ امر ] ، نیک گواه است .

وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ (8)

و راستى او سخت شیفته مال است .

أَ فَلاَ یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ (9)

مگر نمى‏داند که چون آنچه در گورهاست بیرون ریخته گردد .

با نظر به کلمات هماهنگ «ضَبْحاً» ، «قَدْحاً» ، «صُبْحاً» ، «نَقْعاً» و «جَمْعاً» و همچنین کلمات «لَکَنُود» ، «لَشَهِید» و «لَشَدِید» ضرب آهنگی خاص در ذهن انسان به وجود می‌آید که این فضای موسیقی و این نظم فکری در ترجمه به زبان مقصد حذف می­شود.

از موسیقی این آیات زمختی، غرش و صدای شکستگی بر می خیزد و این با فضای پر سر و صدای خاک­آلودی که گور های پراکنده و سینه هایی که هر چه در خود دارند با قوت بیرون می ریزند و و نیز با فضای انکار و خودپسندی سازگار است و آن را نیز از فضای پر سر و صدا و خاک آلود برمی‌گزیند؛ فضایی هنری که در ترجمه از بین رفته و فقط معانی خشک کلمات منتقل شده است. این فضا را اسبان با صدای نفس ها با جرقه سم ها و با یورش صبحگاهی خود فراهم می‌کنند و گرد و غبار به پا می‌کنند. (سید قطب، 1390: 88) لذا متن عربی این سوره که جنبه ادبی دارد از ارزش ویژه ای برخوردار است که ممکن است ترجمه آن به زبان های دیگر، آن را دچار تحریف کند.

با در نظر گرفتن تمام تفاوت های میان زبان و ادبیات درمی یابیم که یکی از موانع موجود در زمینه یادگیری مکالمه عربی در تمام مقاطع تحصیلی، غلبه داشتن بُعد ادبیات بر جنبه زبانی عربی است به طوری که در رشته «زبان و ادبیات عربی» در دانشگاه ها علی رغم تقدم «زبان» بر «ادبیات» در عنوان رشته، تمام واحدهای درسی به جز معدودی رنگ ادبیات به خود گرفته است. لذا تا زمانی که این تقدیم و تأخر در عمل رعایت نشود، یادگیری زبان عربی هم با بن بست مواجه است. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی