شعر عاشقانه غاده السمان
امین تیموری | سه شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۲ ب.ظ
غاده السمان
منذ الیوم الذی عرفتک فیه،
والأسماک تطیر فی الفضاء
والعصافیر تسبح تحت الماء
والدیکة تصیح عند منتصف اللیل
والبراعم تفاجئ أغصان الشتاء
والسلاحف تقفز کالأرانب
والذئب یُراقص لیلى فی الغابة بحبور
والموت ینتحر ولا یموت.
منذ الیوم الذی عرفتک فیه،
وأنا أضحک وأبکی فی آن.
فنصف حبک ضوء والباقی ظلام،
صیف وشتاء على سطح واحد،
وربما لذلک ما زلت أحبک..
———————————–
از روزی که شناختمت،
ماهیان در فضا پرواز میکنند
گنجشککان در آب شنا…
و خروسها نیمهشب آواز میخوانند
لاکپشتها چون خرگوش میجهند
و گرگ شادمانه با شنلقرمزی در جنگل میرقصد
و مرگ خودکشی میکند اما نمیمیرد..
از روزی که شناختمت،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکیست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم..
غاده السمان
ترجمه: زهرا ابومعاش
- ۰۰/۰۴/۰۱